درد بی پایان

[امپراتریس]

سلام. داریم بعد ده سال خونه میخریم همسرم نود درصد پول رو جور کرده اما سر ده درصد باقی مونده گیر کرده. بهم میگه برو به بابات بگو کمکمون کنه من دست تنها از پس همه چیز بر نمیام. ما تو برج زندگی میکنیم همسرم به خاطر شغلش قراره چند ماه دیگه بره ماموریت طولانی مدت میگه نگران شما هستم که در نبود من اینجا با همسایه هایی که معلوم نیست کی هستن و چیکاره ن چطور میگذرونید

.خانواده خودش آه در بساط ندارن که کمکمون کنن ولی بابای من ماشالا دستش به دهنش میرسه و وضعش خوبه. چند ماه پیش هم یه موقعیت واسه خرید خونه پیش اومد و بازم کم داشتیم به بابام گفتم ولی گفت تازه ماشین ثبت نام کرده و هیچ پول نقدی نداره😢 حالا هم بهش گفتم و بازم میگه پول ندارم. چیکار‌کنم من؟ جرات ندارم به همسرم بگم بابام کمک نمییکنه چون مطمئنم دیگه اجازه نمیده مادر پدرمو ببینم.😭 همش میگه اگه بابات کمکمون نکنه و مجبوربشم ماشین زیر پامون رو که عصای دستمونه بفروشم برای خرید خونه دیگه کاری با خانوادت ندارم. هشت ماهه باردار هستم حالم خیلی خرابه خیلی همش دارم غصه میخورم و گریه میکنم.
دیشب بالاخره دل رو زدم به دریا و گفتم که بابام دستش خالیه. نمیدونید چیکار کرد. هرچی بهش توضیح میدم که نداره اصلا حالیش نمیشه انگار باورش نمیشه. فقط میگه من دست تنهام و نمیتونم اینجوری کاری کنم. خسته شدم ازش. دلم برای بچه هام میسوزه که همش اضطراب دارم. همسرم یه جوری برخورد میکنه که انگار وظیفه پدر منه که کمکش کنه تا حرف میزنم میگه بابات همه پولاشو خرج پسرش و داداشاش میکنه. یکم راست میگه آخه بابام خیلی به اونا اهمیت میده. من چیکار کنم این وسط دارم داغون میشم

[امپراتریس]

هیچکس نیست کمکم کنه؟

[ماجراجو]

سلام. داریم بعد ده سال خونه میخریم همسرم نود درصد پول رو جور کرده اما سر ده درصد باقی مونده گیر کرده. بهم میگه برو به بابات بگو کمکمون کنه من دست تنها از پس همه چیز بر نمیام. ما تو برج زندگی میکنیم همسرم به خاطر شغلش قراره چند ماه دیگه بره ماموریت طولانی مدت میگه نگران شما هستم که در نبود من اینجا با همسایه هایی که معلوم نیست کی هستن و چیکاره ن چطور میگذرونید

.خانواده خودش آه در بساط ندارن که کمکمون کنن ولی بابای من ماشالا دستش به دهنش میرسه و وضعش خوبه. چند ماه پیش هم یه موقعیت واسه خرید خونه پیش اومد و بازم کم داشتیم به بابام گفتم ولی گفت تازه ماشین ثبت نام کرده و هیچ پول نقدی نداره������ حالا هم بهش گفتم و بازم میگه پول ندارم. چیکار‌کنم من؟ جرات ندارم به همسرم بگم بابام کمک نمییکنه چون مطمئنم دیگه اجازه نمیده مادر پدرمو ببینم.������ همش میگه اگه بابات کمکمون نکنه و مجبوربشم ماشین زیر پامون رو که عصای دستمونه بفروشم برای خرید خونه دیگه کاری با خانوادت ندارم. هشت ماهه باردار هستم حالم خیلی خرابه خیلی همش دارم غصه میخورم و گریه میکنم.
دیشب بالاخره دل رو زدم به دریا و گفتم که بابام دستش خالیه. نمیدونید چیکار کرد. هرچی بهش توضیح میدم که نداره اصلا حالیش نمیشه انگار باورش نمیشه. فقط میگه من دست تنهام و نمیتونم اینجوری کاری کنم. خسته شدم ازش. دلم برای بچه هام میسوزه که همش اضطراب دارم. همسرم یه جوری برخورد میکنه که انگار وظیفه پدر منه که کمکش کنه تا حرف میزنم میگه بابات همه پولاشو خرج پسرش و داداشاش میکنه. یکم راست میگه آخه بابام خیلی به اونا اهمیت میده. من چیکار کنم این وسط دارم داغون میشم

سلام خانم
امیدوارم حالت خوب باشه.
به نظرم با همسرت صحبت کن بهش بگو شما که بیشترشو.جور کردی، حتی اگه ماشینتم بفروشی رو پای خودمون بایستیم بهتره.
شما هم اصلا نگران نباش. پول خونه جور میشه و تو هم وظیفه ای نداری.
با داد و بیدادشم کاری نداشته باش. فقط باهاش رفیق باش فکر نکنه رهاش کردی. چون اگه مردی احساس کنه زنش باهاش کاری نداره به فکرهای بد میفته.
اگه توکل کنی به خدا و روی توانمندیهای خودتون تکیه کنید حتما مشکلتون حل میشه.
موفق باشی